۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سهشنبه
۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه
چگونه زرتشتی و اوستائی شویم؟
هرانسانی از هر تيره و ريشه و فرهنگ و ميهنی با پذيرش ۱۲ فرمان و سدره پوشی اهورائی ميتواند اوستائی زرتشتی شود و ديگران را نيز بدين راه که راه راستی نيکی و بهروزی ميباشد راهنما باشد / یک - باور به يکتائی، مهربانی،دانائی، توانائی، نيکی و پاکی اهورامزدا معمار هستی بخش دوـ باور به شرارت اهريمن بدانديش و ناپاکی او و نبرد دائمی وی با اهورامزدا از طريق انسان وباور به نبرد پايدار پويائی نوپردازی با کهنه و خرافه پرستی و نيرنگ ودروغ و دشنام سه ـ باور به پيام آوران خرد، عشق، آگاهی، روشنائی، بهزيسی، مهر، زندگی بخش و بهساز هستی از مهر، ميترا، زرتشت تا سوشيانت، رهاننده، بودا، مانی و مزدک و برای پاسداری از اندیشه اهورائی و جاودان ماندن آن باور به سردار ( که پیر و مراد و استاد و راهبر پارسای دوران است ) و پس ازرایزنیها فرمان پایانی را فریاد میکند چهار ـ باور به بازگشتی ديگر برای ياداشت و پادافره روانهای رها شده پنج ـ باور به درستی و راستی با ياران و نيکی در پندار و کردار و گفتار برای جهانيان شيش ـ باور به امشاسپندان مهرورزان و مهرگستران هفت ـ باور به پاک و نيک و به بودن گوهر آدمی از هر آئين و تيره و تبار و رنگ و جنس و ميهنی و آدمی پاکيزه ترين ـ مقدس ترين ـ گوهر هستی است و هيچ قداستی ورای او نيست هشت ـ باور به نيکوکاری و دستگيری نيازمندان، ناتوانان و بينوايان و تلاش برای گسترش آسايش آرامش بهزيستی تندرستی راستی انسانسالاری برابری و آزادی و دادگستری و مهربانی و خردگرائی در جهان نه ـ باور به پاکداری و پرستاری آب و هوا، خاک و آتش و بهداشت محيط زندگی ده ـ باور به نيک انديشی و نيک نگری، نوپردازی نوخواهی با بزرگ داشتن انديشه ها و ابتکارات کودکان، نوجوانان و جوانان برای جامعه ای خردگرا و شهرياری انسان بر روی زمين يازده ـ باور به برابری و يکسان بودن زن و مرد و گزينش آزاد همسر از سوی زن و يا مرد دوازده ـ باور به انديشيدن به آرامش، آرايش،آسايش و سود مردم و نفی اغراض و منفعت خواهی شخصی و ارج نهادن به تمامی باورمندان و باورها در معابد، نيايشگاهها و کانونهای بسته ی باور و همبستگی و همراهی و همفکری با انديشه آراستگی ـ نظم ـ جهانی و دوری هر باور دينی در امور ديپلماسی و شهريگری و سياست جهانی
۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه
ابرمردی که پیامش همهی مرزهای زمانی و مکانی را در می نوردد
کشور ایران، تاریخ بسیار درخشانی دارد که هویت ملی نیرومندی به آن داده است. یکی از ستارگان درخشانی که همواره مسیر حرکت این کشور را روشن ساخته است، اشوزرتشت، پیامبر بزرگ ایران زمین است.
شماری از ایرانشناسان بزرگ، «زرتشت» را به معنای «ستاره زرین» دانستهاند، و «موبد آذرگشسب»، «زرتشت» را به مفهوم کسی که چهرهاش از نور خداوندی میدرخشد، آورده است. اینها نویددهنده پیدایش ابرمردی است که پیام نافذ و یکتاپرستیاش همهی مرزهای زمانی و مکانی را درنوردیده و صدای پرطنین حقپرستیاش، سدهها را پشتسر گذاشته است.
پیام اشوزرتشت راستی، درستی، مهر، کار، تلاش، آزادی و اختیار است. اشوزرتشت سرنوشت انسان را از کف اختیار کاهنان و سردمداران دنیوی بدرآورد و در دستهای پرتوان و سازندهی انسانهای راستپندار و درستکردار که جز در برابر خداوند سر فرود نیاوردند، قرار داد.
یکی از ویژگیهای بیهمتای اشوزرتشت، جهانی اندیشیدن اوست. خدای او که اهورامزدا نام دارد، خدایی است یگانه و متعلق به همه قومها و نژادها، آفرینندهی همهی جهان و جهانیان است و همه خدایان پنداری را رد میکند.
اما پرسش اینجاست که اشوزرتشت کیست؟ اشوزرتشت میفرماید: «ای مزدا همان که تو را با دیده دل نگریستم، با نیروی اندیشه خود دریافتم که تویی سرآغاز و تویی سرانجام … و آن گاه تو را به خوبی شناختم ای اهورامزدا که: وهومن (اندیشه نیک) به سوی من آمد و از من پرسید، تو کیستی؟ من به او گفتم که منم زرتشت و تا آنجا که در توان دارم دشمن دروغ و نگهبان نیروی راستی خواهم بود.»
خداوند از دیدگاه اشوزرتشت، آفرینندهی همه چیز است، هم مادی و هم مینوی و او آفرینندهی انسان با اراده و آزاد نیز میباشد.
بنابراین اشوزرتشت هر مرد و زنی را آزاد و صاحب اختیار میداند که بین نیروی نیک(خیر) و نیروی بد(شر) یکی را برگزیند. البته سفارش میکند که دانا، سپنتامینو(نیروی نیک) را برمیگزیند تا به پاداش اهورامزدا که بهشت یا سرای نیک است برسد.
اشوزرتشت و ایران
روشن است که همه ایرانیان و پژوهندگان بر تاثیر اشوزرتشت بر کشور ما آگاهند. بهویژه در زمان هخامنشیان این تاثیر بسیار آشکار و روشن است که چگونه پادشاهانی با اندیشه، گفتار و کردار نیک چون کوروش و داریوش بزرگ به وجود آمدند. سرداران آزادی و دیندارانی بزرگ، که اینک بشریت به آنها افتخار میکند. کوروش به بابل و یهودیان آزادی میدهد و حقوق بشر را به جهان ارمغان میکند و داریوش میفرماید: «خدای بزرگ است اهورا مزدا که زمین را آفرید، که آسمان را آفرید، که شادی را برای مردمان آفرید» و میافزاید: «همهی کردار و پیروزیهای من مرهون یاری اهورا مزدا است» و میافزاید:
کلمه شهادت در آيين زرتشتی
در آيين زرتشتی سه مورد وجود دارد که می توان آنرا به کلمه شهادت تعبير کرد .مقصود از کلمه شهادت آيه يا آياتی است که يک فرد زرتشتی طی آن اقرار به يکتايی خداوند و دين مزدايی و پيامبری زرتشت می کند .
نخستين اعتراف به فرورانه faravaranaمشهور می باشد که سر آغازش چنين است:
((من اقرار دارم که مزدا پرستی زرتشتی هستم .دشمن بديها و پيرو آيين اهورايی می باشم...))
دومين اعتراف به دين خدا و زرتشت پيامبر او و اصول اخلاقی دين می باشد و به مزديسنواهمی mazdayasnu-ahmiمشهور می باشد:((من باور دارم به مزدا خداوندگار بزرگ .من ايمان دارم به دين زرتشت. من باور دارم و می ستايم انديشه نيک را ؛گفتار نيک را و کردار نيک راکه انجام شود و از قوه به عمل در آيد . من ايمان دارم به دين مزديسنی که جنگ وستيز را دور کند؛دوستی و محبت پديد آورد .می ستايم اين دين را که بهترين است ميان همه دين ها که دين اهورايی زرتشتی است و همه نيکی ها را شايسته درگاه اهورا مزدا می دانم و اين است اعتراف به دين مزدا پرستی.)) از نظر من که اين جملات بسيار زبيا هستند حتی اگر زرتشتی هم نباشيم گفتن اين جملات احساسی نيک در هر فردی پديد می آورد.
سومين اعترافی تازه و جديد است و به پارسی سره نوشته شده و به پيمان دين مشهور است که در اغلب خرده اوستاها آمده و مضمون آن نيز اعتراف به وحدانيت خداوند و مزدا پرستی و پيامبری زرتشت و ايمان به اصول و عقايد دين می باشد.
آرم فرَوَهر نشان پیشرفت و تکامل
این نشان را امروز بسیاری از ایرانیان به عنوان نشانی ایرانی به گردن می آویزند. این نشان در عین حال که زیبایی خاصی دارد ، در بر دارنده معنا و مفهومی کاملا علمی است
تکامل با شروع هستی آغاز شد و همواره با آن درآمیخته خواهد بود. انسان و همه هستی همواره در حال تکامل است. بر اساس این باور آفرینش خلق الساعه هیچ مفهومی ندارد
انسان ها در هر منطقه ای از جهان امروزی پرورده دست تاریخ و طبیعت پیرامون خویش هستند و تکامل یافته انسان های اولیه ای که شاهنامه بر اساس آگاهی های موجود در همین فلسفه آنان را مردمی خیره می نامد
بر اساس این باور فرضیات علمی جدید همچون فرضیه داروین قابل تبیین و دفاع است و نه باعث حیرانی و سرگردانی میان دو دایره علم و دین
پایه های تبیینی دین زرتشتی همه تاب مقاومت در برابر آخرین اکتشافات علمی را دارند. چرا که در این فلسفه مطالب غیر واقع و مافوق انسانی برای ترساندن بشر جایی ندارد و هر چه هست آرامش طلبی است و دنیا را با چشم باز و اندیشه روشن نگریستن
پنج پایه بنیادین دین زرتشتی
نخست :باور به یگانگی اهورا مزدا خداوند جان و خرد و او را آفریدگار یگانه و بدون دستیار همه هستی دانستن
دوم: دنیا را با چشم باز و اندیشه روشن نگریستن. اندیشه را شمع راه کردن و دل بستن به خدا ، هر دو باهم.فلسفه پندار و گفتار وکردار نیک را با خود همراه دارد.
سوم: نسبیت خوبی وبدی . بر این اساس هیچ یک از آفریده های اهورامزدا در ذات خود بد یا خوب نیستند و این اندیشه انسان است که به خاطر شرایط خاص در باره آنان قضاو ت کرده و آنان را خوب یا بد می داند
چهارم: خوشبختی خود را در خوشبختی دیگران یافتن. زرتشت از انسان می خواهد بامدادان که از خواب بر می خیزد در جستجوی راهی برای خوشبختی دیگران باشد. بر این اساس است که خوشبختی از آن همه خواهد شد
مردمی که فقط در پی خوشبختی خویشند و یا حتا خوشبختی دیگران را در پس خوشبختی خویش می خواهند هرگز روی آرامش نخواهند دید
پنجم: پاداش خوبی و پادافره بدی ها همه و همه چه در این جهان و چه در جهان مینوی همواره همراه انسان خواهد بود. در این جهان وجدان انسان او را شاد می کند و یا آزار می دهد و در جهان مینوی باز همین وجدان بیدار خواهد بود که به کمکش خواهد آمد و یا نه
۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه
اوستا............اندکی بیشتر درمورد اوستا بدانیم
اوستا کهن ترین نوشته ایرانیان و کتاب دینی زرتشتیان است. بخش های گوناگون این کتاب، طی صدها سال تدوین شده است. کتاب اوستا در روزگار باستان دارای ۸۱۵ فصل در بیست و یک نسک (کتاب) بوده و در شکل کنونی خود شامل شش بخش گاهان، یَسنه یا یسنا (شامل گاتها و غیر آن)، یشتها، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا است. بخشهای اوستا بنا بر تحقیق آنوبانینی در دورانهای مختلف توسط اشخاص متعدد تالیف شده است. قدیمی ترین بخش اوستا، گاهان نامیده می شود و گفته می شود بخشی از آن، سروده هایی است که به زرتشت الهام شده و بر زبان وی جاری شده است. اوستا را از نظر زمانی می توان به سه بخش تقسیم کرد. بخش نخست اوستای کهن که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زرتشت (پیش از حدود دو هزار و هشتصد سال پیش) است؛ اما نگارش آن متعلق به عصرهای پس از زرتشت است و هنگام این نگارش و بازنویسی دگرباره، تا اندازهای مضامین و باورهای جدیدتر را به متنهای کهن اضافه کردهاند. بخش دومِ اوستا از نظر زمانی شامل “گـاتـهـا” است که سرودههای مینوی شخص زرتشت، پیامآور بزرگ ایرانی به شمار میرود که هر چند از نظر مضمون پس از اوستای کهن سروده شده است؛ اما از نگاه زبان و نگارش، کهنترین بخش اوستای موجود است. بخش سوم اوستا از نظر زمانی شامل یـسـنـا، یـشـتهای جدید، ویـسـپـرد، ونـدیـداد و خـرده اوسـتـا است که همگی جزو اوسـتـای نـو به حساب میآیند. اما بسیاری از مضامین همین بخشهای جدید نیز برگرفته و اقتباس شده از باورها و نوشتارهای کهن است؛ اما این آمیختگی به حدی است که امکان تفکیک را امکانپذیر نمیسازد. اوستا به دو گویش نوشته شدهاست. گویشی که گاهان یعنی سخنان خود زرتشت بدان نوشتهشده و گویشی که بخشهای دیگر اوستا را بدان نوشتهاند. گویش نخست را گویش گاهانی و گویش دوم را گویش جدید نامیدهاند. گفته می شود که کتاب اوستا در اصل کتاب مقدس همه ایرانیان باستان بوده است. مندرجات اوستا شامل نیایش اهورا مزدا و امشاسپندان و دیگر ایزدان و مظاهر طبیعت و تکالیف انسان در جهان بهشت و دوزخ و داستانهای ملی است.
کلمه اوستا در اصل “اَوْپِسْٰتاک” است به معنى بنیان جاافتاده و محکم، کنایه است از آیات محکمات و شریعت پابرجای، و به صیغهٔ صفت مشبهه است. واژه اَوِستا بنا به تحقیق آنوبانینی در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت هم هست و با واژه “ودا”، نام کهن ترین کتاب دینی هندوان همریشه است. بر روی هم اوستا را میتوان به معنی “آگاهینامه” یا “دانشنامه” دانست که آن را (مرجع نامه) نیز می نامند. در تاریخ طبرى و دیگر متقدمان از مورّخان عرب “ابستاق” و “افسقاق” ضبط شده است و در زبان درى “اُوْستا ـ اُسْتا ـ وُسْت ـ اُسْت” به اختلاف دیده می شود کاف آخر “اوپستاک” که از قبیل کاف “داناک” و “تواناک” است در زبان درى حذف می شود و تلفّظ صحیح این کلمه بایستى “اُوْپستا” باشد ولى به تقلید شعرائى که به ضرورت این کلمه را مخفّف ساخته اند ما آن لفظ را “اَوِسْتا” خوانیم.
اما لفظ زند از آزنتی “Azanti” و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوی است که نخستین بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف “پات زند” می باشد که با پیشاوند “پات” ترکیب یافته و به معنی دوباره گزارش یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری. پازند عبارت است از نُسک هایی که زند را به خط اوستایی و به زبان فارسی دری ترجمه کرده باشند و از این رو متأخران خط اوستایی را خط پازند نامند.
بنابر روایت های دینی زرتشتی “اسکندر رومی مصر نشین، پتیاره ی بدبخت، بیدین بدکار بدکردار [به فرمان اهریمن به ایرانشهر حمله کرد و] اوستا و زند را برآورد و بسوخت”. در نامه ی “تنسر” به شاه مازنداران نیز اشاره شده (مسعودی مورخ عرب و جمعی دیگر از مورخان اسلامی هم نقل کرده اند) که “اسکندر” بعد از فتح “اصطخر” اوستا را که بر دوازده هزار پوست گاو نوشته بودند برداشت و مطالب علمی آن را از طب، نجوم و فلسفه به یونانی ترجمه کرد و به یونان فرستاد و خود آن کتاب را بسوزانید.
بنا بر تحقیق آنوبانینی نخستین کسى که پس از اسکندر از نو “اوستا” را گردآورد و آئین دیرین مزدیسنا را نو کرد “وُلَخْش” اشکانى بود (۵۱ ـ ۷۸ ب م). ولخش همان است که ما او را بلاش خوانیم در میان اشکانیان پنج شهنشاه به این نام شناخته شده اند. دار مستتر گوید کسى که اوستا را گرد کرده است باید ولخش نخستین باشد، زیرا او مردى دیندار بوده است و بعضى گمان کرده اند که این شهنشاه ولخش سوم است که از (۱۴۸ تا ۱۹۱ ب م) پادشاهى کرد (از جمله آقاى آرتور کریستنسن مورخ معاصر است). این ولخش از سال ۵۱ تا ۷۸ میلادى پادشاهى کرده و از عهد او سکه هاى اشکانیان نیز تغییر یافته به خط پهلوى زده شد و خط یونانى موقوف گردید و بعید نیست اوستا هم از عهد او شروع به گردآورى شده باشد. به هر حال آنچه مسلم است در زمان اشکانیان و ساسانیان بخش های باقیمانده از آن کتاب بزرگ با افزودن آنچه در یادها مانده بود گردآوری شده و سرانجام در سده های پنجم و ششم هجری بار دیگر این کتاب گردآوری شد که به صورت امروزین در آمد. دانشمندان محقق ۲۱ نسک ساسانی را به ۳۴۵۷۰۰ کلمه برآورد کرده اند و امروز ۸۳۰۰۰ کلمه در اوستای فعلی موجود و باقی به تاراج حادثات رفته است. در قرن نهم میلادی و دوم هجری مؤلف دینکرت – که تفسیری از اوستا و مهمترین کتب فقه، عبادت و احکام مزدیسنی است – گوید اوستا دارای ۲۱ نسک است، و اسامی آنها را ذکر می کند و مجموع ۲۱ نسک را به اصطلاح زبان پهلوی به سه قسمت منقسم مینماید به قرار ذیل:
الف- گاسانیک
ب- هاتَکْ مانْسَریکج
ج- داتیک
- گاسانیک یعنی بخش “گاثه” که سرودهای دینی و منسوب است به خود زرتشت و محتویات آن ستایش اهورامزده و مراتب ادعیه و مناجات ها می باشد.
- هاتک مانسریک، مخلوطی از مطالب اخلاقی و قوانین و احکام دینی است.
- داتیک، فقه و احکام و آداب و معاملات است.
اما بعد از این تاریخ (یعنی بعد از قرن سوم هجری) گویا در قرن چهارم و پنجم هجری اوستا به شکل کنونی در می آید.
بخش های اصلی کتاب اوستای امروزین عبارتند از:
۱) یسنا: که به معنای نیایش است و مشتمل بر هفتاد و دو فصل می باشد. گات ها که منسوب به خود زرتشت است و به لحاظ دینی ارزشی بیش از سایر قسمت های اوستا دارد در این بخش واقع شده است.
۲) ویسپرد: که مشتمل بر ۲۳ فصل است و وظایف دینی و اخلاقی پیشوایان دینی را بیان می کند. معنی آن “همه ی ردان و پیشوایان” است.
۳) یشت ها: که به معنای نیایشهاست و در گذشته به تعداد روزهای ماه بود اما امروزه از آن بیش از ۲۲ یشت در دسترس نیست.
۴) خرده اوستا: که به معنای اوستای کوچک است و شامل نمازهای روزانه نیایش ها و توبه نامه ها و ذکر هایی است که زرتشتیان باید به صورت روزانه یا در جشنهای خاص بخوانند.
۵) وندیدا: که به معنای کتاب داد و قانون است که مطالبی درباره آفرینش جهان و تاریخ و مهاجرت آریاییان و قوانین مربوط به کشاورزی، حقوق، طهارت، کفن و دفن و … دربر دارد. در اصل وندیودات بوده است، یعنی ادعیه و اوراد بر ضد دیوان و اهریمنان.
بخش های اصلی کتاب اوستای امروزین عبارتند از:
۱) یسنا: که به معنای نیایش است و مشتمل بر هفتاد و دو فصل می باشد. گات ها که منسوب به خود زرتشت است و به لحاظ دینی ارزشی بیش از سایر قسمت های اوستا دارد در این بخش واقع شده است.
۲) ویسپرد: که مشتمل بر ۲۳ فصل است و وظایف دینی و اخلاقی پیشوایان دینی را بیان می کند. معنی آن “همه ی ردان و پیشوایان” است.
۳) یشت ها: که به معنای نیایشهاست و در گذشته به تعداد روزهای ماه بود اما امروزه از آن بیش از ۲۲ یشت در دسترس نیست.
۴) خرده اوستا: که به معنای اوستای کوچک است و شامل نمازهای روزانه نیایش ها و توبه نامه ها و ذکر هایی است که زرتشتیان باید به صورت روزانه یا در جشنهای خاص بخوانند.
۵) وندیدا: که به معنای کتاب داد و قانون است که مطالبی درباره آفرینش جهان و تاریخ و مهاجرت آریاییان و قوانین مربوط به کشاورزی، حقوق، طهارت، کفن و دفن و … دربر دارد. در اصل وندیودات بوده است، یعنی ادعیه و اوراد بر ضد دیوان و اهریمنان.
۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه
آرامگاه زرتشت کجاست؟
درباره دین مزدیسنا و خود زرتشت ابهامات زیادی وجود دارد، و با اینکه پژوهش های زیادی درباره موضوعات مختلف آن صورت گرفته است اما اختلافات زیادی بین پژوهشگران وجود دارد که خود از ناکافی بودن داده ها در این باره حکایت می کند. یک از این مووضوعات محل آرامگاه پیامبر این دین یعنی زرتشت است.
یکی از نظریات در این باره شهر «مزار شریف» در افغانستان است. این شهر که در 10 کیلومتری شهر باستانی بلخ قرار دارد دارای مزاری است که امروزه این مزار منسوب به علی(ع) امام اول شیعیان می باشد. ولی همانطور که حتماً می دانید، مزار علی(ع) در شهر نجف عراق قرار دارد. اما برخی معتقدند که این مزار در واقع مزار پیامبر باستانی ایران، زرتست است. دلایلی هم می آورند، که برخی از آنها در زیر آمده، اما هنوز تردید هایی جدی به این موضوع وجود دارد. و شخصاً هم هنوز قانع نشده ام.
اما دلایل محققین موافق این نگره:
1- زرتشت در بلخ زندگی می کرده و در همین شهر هم به ترویج و گسترش دین خود پرداخته، همچنین محل شهادت ولی آتشکده «آنوش آذر» یا همان خانه «نوبهار» می دانند و شاهنامه هم به این واقعه اشاره دارد. محل این آتشکده امروزه مشخص نیست ولی گمان می رود همان مسجد کبود در مزار شریف باشد.
روایت شاهنامه:
سپاهی ز توران بیامد به بلخ/که شد مردم بلخ را روز تلخ
همه بلخ پر غارت و کشتن است/وز ایدر تو را روی برگشتن ست
شهنشاه لهراسب در شهر بلخ/بکشتند و شد روز ما تار و تلخ
وز آن به نوش آذر اندر شدند/رد و هیربد را همه سر زدند
ز خونشان فروزنده آتش بمرد/چنین بدکنش خوار نتوان شمرد
2- در قرون اولیه بزرگان ایرانی برای نگهداری از آثار باستانی و جلوگیری از تخریب آنها توسط اعراب یا سایر مسلمانان، به این مکان ها نام های مذهبی می داده اند، مثلاً «شیز» یا «آتشکده آذر گشسب» به «تخت سلیمان» یا آرامگاه کورش کبیر در پاسارگاد به «قبر مادر سلیمان» نامیده می شد و مانند اینها که ممکن است مزار شریف هم از این دست باشد که در متون قدیمی تلی که از خرابه ها در قرن ششم در این محل وجود داشته به «تل علی» موسوم بوده است. و ممکن است نام «مزار علی» هم بعدها از همین نام گرفته شده باشد.
3- موضع دیگر این است که در زمان عباسیان برمکیان ادعای نگهداری از این مکان را داشتند. مسعودی در کتاب "مروج الذهب" می نویسد که: «برمکیان پیش از اسلام تولیت خانه نوبهار ، آتشکده ی بلخ (انوش آذر) را داشتند.» البته مسعودی یگانه مورخی است که بر خلاف دیگر تاریخ نگاران عرب نوبهار را آتشکده می داند. برمکیان که خود را وابسته به ادیان باستانی ایران می دانستند ممکن است از واقعیت های این مکان مطلع بوده باشند.
4- هر سال در روز هفته نخست فروردین نوروز در این مکان گسترده تر از هر جای دیگری جشن گرفته می شود، توجه شما را به این نکته جلب می کنم که هیچ یک از دو تاریخ ولادت و شهادت علی(ع) در نوروز رخ نداده است، در حالی که اسناد تاریخی و نوشته های آریایی نشان می دهد که روز ششم فروردین زادروز پیام آور راستی حضرت اشو زرتشت است. پس ممکن است این آیین پر شکوه نوروز به ویژه روز ششم فروردین که همراه با جشن و سرور به وسیله ی افغان ها برگزار می شود دارای یک پیام باستانی و اجدادی و یک همبستگی ملی با ما ایرانیان، به ویژه زرتشتیان باشد.
اما دلایلی که شخصاً به آن رسیده ام.
1- اگر به توپوگرافی منطقه بلخ نگاه کنیم، در جنوب کوه های بلند رشته کوه های مرکزی افغانستان قرار دارد و در شمال سرزمین های پست ماوراءالنهر، در این میان شهر بلخ در یکی از دشت های شمال کوه های بامنگان(Bamangan، رشته ای از کوه های هندوکش) قرار دارد. شاخه ای از رود آمو دریا که همین کوه ها سرچشمه می گیرد از نزدیک شهر بلخ عبور می کند و محل شهر فعلی مزار شریف نیز محل تقاطع بخشی از جاده ابریشم (که در امتداد شرق به غرب از بلخ به سمت ختن) کشیده شده و مسیر این رود است که از جنوب به سمت دشت های شمالی پیش می رود. از طرف دیگر ، از آنجایی که زرتشتیان به اصالت وجود محلی که چهار عنصر سازنده جهان در آن است معتقد بوده اند، همواره مکانهای مقدس و مهم را در محلی قرار می دادند که آب در آنجا حضور دائمی دارد زیرا سه عنصر دیگر یعنی خاک، باد(هوا) و آتش قابل تهیه بودند و فقط نیاز بود که آب باشد، به عنوان مثال آتشکده آذر گشسب در کنار یک دریاچه جوشنده آتشفشانی، آتشکده نیاسر در روی یک چشمه پرآب و آتشکده شهر اردشیر خوره در فیروزآباد استان فارس در کنار یک برکه طبیعی ساخته شده است. بنابراین از نظر مکان یابی بهترین محل برای ساختن یک آتشکده در نزدیک شهر بلخ همین محل «مزار شریف» است.
2- زرتشتیان آیین خاکسپاری به شیوه مسلمانان ندارند و برخی از آرامگاه های آنها صرفاً جنبه نمادین دارد، بنابراین اگر «خانه نوبهار» را آتشکده بدانیم، در این صورت ممکن است این محل محل عبادت و شهادت زرتشت بوده باشد و از این جهت به بارگاه زرتشت شناخته شده باشد.البته برخی خانه نوبهار را معبدی بودایی و برمکیان را نیز دارای نیاکان بودایی می دانند.
3- این مکان به قریه «خواجه خیر» شهرت داشته و این نام نیز با نام گذاری های مکان های باستانی پس از اسلام شباهت دارد مانند کوه خواجه، دکان خواجه و... که در فلات مرکزی ایران به تعداد زیاد وجود دارد.
یکی از نظریات در این باره شهر «مزار شریف» در افغانستان است. این شهر که در 10 کیلومتری شهر باستانی بلخ قرار دارد دارای مزاری است که امروزه این مزار منسوب به علی(ع) امام اول شیعیان می باشد. ولی همانطور که حتماً می دانید، مزار علی(ع) در شهر نجف عراق قرار دارد. اما برخی معتقدند که این مزار در واقع مزار پیامبر باستانی ایران، زرتست است. دلایلی هم می آورند، که برخی از آنها در زیر آمده، اما هنوز تردید هایی جدی به این موضوع وجود دارد. و شخصاً هم هنوز قانع نشده ام.
اما دلایل محققین موافق این نگره:
1- زرتشت در بلخ زندگی می کرده و در همین شهر هم به ترویج و گسترش دین خود پرداخته، همچنین محل شهادت ولی آتشکده «آنوش آذر» یا همان خانه «نوبهار» می دانند و شاهنامه هم به این واقعه اشاره دارد. محل این آتشکده امروزه مشخص نیست ولی گمان می رود همان مسجد کبود در مزار شریف باشد.
روایت شاهنامه:
سپاهی ز توران بیامد به بلخ/که شد مردم بلخ را روز تلخ
همه بلخ پر غارت و کشتن است/وز ایدر تو را روی برگشتن ست
شهنشاه لهراسب در شهر بلخ/بکشتند و شد روز ما تار و تلخ
وز آن به نوش آذر اندر شدند/رد و هیربد را همه سر زدند
ز خونشان فروزنده آتش بمرد/چنین بدکنش خوار نتوان شمرد
2- در قرون اولیه بزرگان ایرانی برای نگهداری از آثار باستانی و جلوگیری از تخریب آنها توسط اعراب یا سایر مسلمانان، به این مکان ها نام های مذهبی می داده اند، مثلاً «شیز» یا «آتشکده آذر گشسب» به «تخت سلیمان» یا آرامگاه کورش کبیر در پاسارگاد به «قبر مادر سلیمان» نامیده می شد و مانند اینها که ممکن است مزار شریف هم از این دست باشد که در متون قدیمی تلی که از خرابه ها در قرن ششم در این محل وجود داشته به «تل علی» موسوم بوده است. و ممکن است نام «مزار علی» هم بعدها از همین نام گرفته شده باشد.
3- موضع دیگر این است که در زمان عباسیان برمکیان ادعای نگهداری از این مکان را داشتند. مسعودی در کتاب "مروج الذهب" می نویسد که: «برمکیان پیش از اسلام تولیت خانه نوبهار ، آتشکده ی بلخ (انوش آذر) را داشتند.» البته مسعودی یگانه مورخی است که بر خلاف دیگر تاریخ نگاران عرب نوبهار را آتشکده می داند. برمکیان که خود را وابسته به ادیان باستانی ایران می دانستند ممکن است از واقعیت های این مکان مطلع بوده باشند.
4- هر سال در روز هفته نخست فروردین نوروز در این مکان گسترده تر از هر جای دیگری جشن گرفته می شود، توجه شما را به این نکته جلب می کنم که هیچ یک از دو تاریخ ولادت و شهادت علی(ع) در نوروز رخ نداده است، در حالی که اسناد تاریخی و نوشته های آریایی نشان می دهد که روز ششم فروردین زادروز پیام آور راستی حضرت اشو زرتشت است. پس ممکن است این آیین پر شکوه نوروز به ویژه روز ششم فروردین که همراه با جشن و سرور به وسیله ی افغان ها برگزار می شود دارای یک پیام باستانی و اجدادی و یک همبستگی ملی با ما ایرانیان، به ویژه زرتشتیان باشد.
اما دلایلی که شخصاً به آن رسیده ام.
1- اگر به توپوگرافی منطقه بلخ نگاه کنیم، در جنوب کوه های بلند رشته کوه های مرکزی افغانستان قرار دارد و در شمال سرزمین های پست ماوراءالنهر، در این میان شهر بلخ در یکی از دشت های شمال کوه های بامنگان(Bamangan، رشته ای از کوه های هندوکش) قرار دارد. شاخه ای از رود آمو دریا که همین کوه ها سرچشمه می گیرد از نزدیک شهر بلخ عبور می کند و محل شهر فعلی مزار شریف نیز محل تقاطع بخشی از جاده ابریشم (که در امتداد شرق به غرب از بلخ به سمت ختن) کشیده شده و مسیر این رود است که از جنوب به سمت دشت های شمالی پیش می رود. از طرف دیگر ، از آنجایی که زرتشتیان به اصالت وجود محلی که چهار عنصر سازنده جهان در آن است معتقد بوده اند، همواره مکانهای مقدس و مهم را در محلی قرار می دادند که آب در آنجا حضور دائمی دارد زیرا سه عنصر دیگر یعنی خاک، باد(هوا) و آتش قابل تهیه بودند و فقط نیاز بود که آب باشد، به عنوان مثال آتشکده آذر گشسب در کنار یک دریاچه جوشنده آتشفشانی، آتشکده نیاسر در روی یک چشمه پرآب و آتشکده شهر اردشیر خوره در فیروزآباد استان فارس در کنار یک برکه طبیعی ساخته شده است. بنابراین از نظر مکان یابی بهترین محل برای ساختن یک آتشکده در نزدیک شهر بلخ همین محل «مزار شریف» است.
2- زرتشتیان آیین خاکسپاری به شیوه مسلمانان ندارند و برخی از آرامگاه های آنها صرفاً جنبه نمادین دارد، بنابراین اگر «خانه نوبهار» را آتشکده بدانیم، در این صورت ممکن است این محل محل عبادت و شهادت زرتشت بوده باشد و از این جهت به بارگاه زرتشت شناخته شده باشد.البته برخی خانه نوبهار را معبدی بودایی و برمکیان را نیز دارای نیاکان بودایی می دانند.
3- این مکان به قریه «خواجه خیر» شهرت داشته و این نام نیز با نام گذاری های مکان های باستانی پس از اسلام شباهت دارد مانند کوه خواجه، دکان خواجه و... که در فلات مرکزی ایران به تعداد زیاد وجود دارد.
پند های آشوزرتشت
کسی که بر قلب خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد. زرتشت
بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
راستگو باش تا استقامت داشته باشی
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی زرتشت
مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی.زرتشت
روح خود را به خشم و کین آلوده مساز و هرگز ترشرو و بدخو مباش زرتشت
در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند. زرتشت
اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده. زرتشت
سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی. زرتشت
اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری. زرتشت
با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد.زرتشت
مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند .زرتشت
رفتار کن با دیگران همانطوری که توقع داری که دیگران با تو رفتار کنند.زرتشت
آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر .زرتشت
کسی را فریب مده تا دردمندنشوی زرتشت
کسی را فریب مده تا دردمندنشوی زرتشت
با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی زرتشت
بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
راستگو باش تا استقامت داشته باشی
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
چالاک باش تا هوشیار باشی زرتشت
چالاک باش تا هوشیار باشی زرتشت
دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی زرتشت
مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی.زرتشت
روح خود را به خشم و کین آلوده مساز و هرگز ترشرو و بدخو مباش زرتشت
در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند. زرتشت
اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده. زرتشت
سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی. زرتشت
اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری. زرتشت
با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد.زرتشت
مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند .زرتشت
زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد، که پندارتان، کردارتان و گفتارتان نیک باشد.زرتشت
پیمان شکنی یکی از شاخه های دروغ است.زرتشت
هر یک از شما باید در کردار نیک به دیگری سبقت جوید و از این رو زندگی خود را خوش و خرم سازد. زرتشت
خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد .زرتشت
انسان در گزینش خوب و بد زندگی اش آزاد است . هر زن و مردی بایستی بهترین گفتار را بشنوند و مسیر خویش را در زندگی برگزیند .زرتشت
بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست . نیکی پاسخ نیکی است و بدی سزای بدی . نتیجه زندگی ما حاصل اعمال ماست . زرتشت
وظیفه هر انسان در زندگی اش کار و کوشش و آبادی و پیشرفت جهان است . زرتشت
هر کس باید بیاندیشد که کیست ؟ از کجا آمده است و برای چه در این جهان زندگی میکند ؟ زرتشت
خداوند این جهان زیبا را برای شادی انسان در مسیر نیک آفریده است .زرتشت
کسانی در زندگی سرافراز و آسوده خواهند زیست که در زندگی به ندای وجدان درونی خویش گوش فرا دهند و آن را ارج نهند . زیرا وجدان درونی همه انسانها آنها را به سوی کردار نیک رهنمایی میکند . زرتشت
انسانی که گمراهی را ببیند و او را با دانش و خرد خویش راهنمایی نکند در ردیف گناهکاران است . زرتشت
انسان به هر چه که اراده کند خواهد رسید . اندیشه آدمی سازنده زندگی اوست . زرتشت
بهترین زندگی دو جهان برای کسانی است که نیک بیاندیشند و پارسایی را سرلوحه زندگی خویش کنند . زرتشت
همسری که برای دخترت برگزیدی به او معرفی کن ولی انتخاب نهایی را به دست خودش بسپار . زرتشت
نیکی و سود خویش را در زیان دیگری مخواه.زرتشت
شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار کسان در آن نباشد .زرتشت
فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی.زرتشت
خداوند بی نهایت است و لامكان و بی زمان اما به قدر فهم تو كوچك .زرتشت
دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از آنو همیشه قسمتی از غم دیگران باش نه دلیل آن.زرتشت
هنگامی که همه یکسان فکر می کنند دیگر کسی بیشتر نمی اندیشد.زرتشت
راه جهان یکی است و آن راستیست .زرتشت
من آینده را دوست دارم چون بقیه عمرم را باید در آن بگذرانم .زرتشت
آنچه را می شنوید به عقل سلیم و منش پاک و روشن بسنجید و آنگاه بپذیرید.زرتشت
در دوره ای که از آن اوباش است بهتر است که اعتماد و اندیشه تان را پنهان کنید.زرتشت
همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی.زرتشت
انسانهایی که تنها هستند،همیشه در معرض خطر عشق اند.زرتشت
عاشق عاشق شدن باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی كن و از جدایی جدا باش.زرتشت
بردباری ، هنگامی خوب است كه مبدأ منزهی داشته باشد ، وگرنه در مقابل بیدادگری ، بردباری ناتوانی ، و ناتوانی مقدمه نابودی است.زرتشت
اگر كسی را دوست داری، به او بگو . زیرا قلبها معمولاً با كلماتی كه ناگفته میمانند، میشكنند .زرتشت
كسی كه بر نفس خود غلبه نكرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد.زرتشت
عشق می ماند؛ انسان ها هستند که عوض می شوند .زرتشت
خوشبختی از آن کسانیست که خواهان خوشبختی دیگران باشند .زرتشت
شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان درآن نباشد.زرتشت
خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .زرتشت
فاش نکردن اسرار مردم دلیل کرامت و بلندی همت است.زرتشت
نیكی و سود خویش را در زیان دیگران مخواه.زرتشت
عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار، از تنفر متنفر باش و به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش .زرتشت
خط میخی چیست؟
خط میخی ،خطی است که توسط اقوام باستانی آسیای غربی مثل سومری ها،آشوری ها،بابلی ها،ایلامیها، و ایرانیها از هزاره سوم پیش از میلاد تا نیمه سده اول میلادی برای نوشتن استفاده میشده است.در این خط واژه ها یا هجاها یا حروف آن از نشانه های میخ مانندی که در کنار هم قرار گرفته اند ،درست شده است.این میخها با توجه به قرار گرفتنشان تشکیل چهار عنصر را میدهند.عنصر پنجمی هم وجود دارد که از ترکیب دو میخ به صورت زاویه ای با دهانه باز به سمت راست درست شده است.این احتمال میرود که سومریها نشانه های خط میخی را در حدود 2900 سال پیش از میلاد در جلگه های پایین دجله و فرات،با ساده کردن خط تصویری ساخته اند.اکدی ها نیز با کوچ کردن به بابل از سال 2400 پیش از میلاد،خط میخی گرفته شده از خط تصویری را از سومری ها آموختند.ولی خط میخی اکدی- سومری ،شکل بسیار پیچیده ای داشت.این خط بیش از 2000 نشانه و 20000 هزوارش داشت.بعدها بابلی ها با کاستن از تعداد نشانه های خط میخی،آنرا به 350 تا 400 نشانه رساندند.اکدی ها با صرف نظر از تاثیر معنی واژه در شکل واژه فصل تازه ای را در تاریخ خط گشودند و از واژه نگاری به هجا نگاری توجه نمودند.در زمان فرمانروایی اکدی ها در بابل ،خط میخی به آشور و ایلام نیز راه یافت و اندکی بعد ،کاریها در آسیای صغیر نیز به خط میخی روی آوردند.خط میخی کمی پس از 2000 سال پیش از میلاد به سوریه راه یافت و از این راه هیتی ها هم با خط میخی آشنا شدند.این خط حدود 1400 سال پیش از میلاد ،خط بین المللی بخش بزرگی از غرب آسیا را تشکیل میداد.در هزاره اول پیش از میلاد،اورارتو ها هم خط میخی آشوری را فرا گرفتند و ایرانیان در سده پنجم پیش از میلاد برای نخستین بار به فرمان داریوش بزرگ،خط میخی پارسی باستان را از خط ایلامی درست کردند.خط میخی پارسی باستان با این گمان که از خط ایلامی گرفته شده است خط مستقلی است و آنرا میتوان تنها خط میخی الفبایی نامید.
داریوش شاه میگوید: با یاری اهورامزدا خطی درست کردم از نوعی دیگر یعنی به آریایی که پیش از این نبود،هم بر لوح های گلی،هم بر پر گامنت . همچنین امضا و مهر کردم.این خط نوشته شد و برایم خوانده شد.سپس فرستادم این خط را به همه کشورها .مردم این خط را آموختند
۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه
۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه
(((دعای کوروش بزرگ برای ایران زمین)))
وزی بزرگان ایرانی ومریدان زرتشتی از کوروش بزرگ
خواستند که برای ایران
زمین دعای خیر کند وایشان بعد از ایستادن در کنار اتش
مقدس اینگونه دعا کردند
(خداوندا اهورا مزداای بزرگ افریننده افریننده این سرزمین
بزرگ سرزمینم ومردمم راازدروغ ودروغگویی به دوربدار )
بعد از اتمام دعا عده ای در فکرفرو رفتند واز شاه ایران
پرسیدند که چرا این گونه
دعانمودید فرمودند چه باید می گفتم یکی جواب داد
برای خشکسالی دعا مینمودید؟
کوروش بزرگ فرمودند برای جلو گیری از خوشکسالی
انبارهای اذوقه وغلات
می سازیم دیگری اینگونه سوال نمود برای جلوگیری از
هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟
ایشان جواب دادند قوای نظامی را قوی میسازیم واز
مرزها دفاع می کنیم!
گفتند برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید ؟
پاسخ دادند نیرو بسیج میکنیم وسدهای برای جلوگیری
از هجوم سیل می سازیم!
وهمینگونه سوال وبه همین ترتیب جواب شنیدند
تا این که یکی پرسید شاها منظور شما از این گونه دعا
چه بود ؟
وکوروش تبسمی نمودند واین گونه جواب دادند !
من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده اوردم ولی اگر
روزی شما نزد من اید
ودروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از ان
باخبر گردم واقدام نمایم .
پس بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی
اوریم ودروغ را از سرزمینمان
دور سازیم که هر عمل زشتی صورت گیرد باعث
اولین ان دروغ است
اشتراک در:
پستها (Atom)